



طبل حلبی / گونتر گراس / سروش حبیبی
نو
850٬000 تومان
مشخصات کالا
| سال چاپ | پس از 1400 ش - 2021 م |
| ژانر | ادبیات کلاسیک |
| ملیت رمان | اروپایی و استرالیایی |
| نوع چاپ کتاب | چاپ اصل |
توضیحات بیشتر
رنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1999
آرامش فکری و روحی، حداقل برای بعضی از افراد، فقط در آسایشگاه روانی قابل دستیابی است. اسکار ماتزرات، بر روی تخت سفید و فلزی خود در بیمارستان و تحت نظارت پرستار هوشیار و متعجب خود به اسم برونو، تصمیم می گیرد تا به کمک یک آلبوم عکس خانوادگی، داستان زندگی خود و کشورش را روایت کند. اسکار که به خواسته ی خود، رشد فیزیکی بدنش را متوقف کرده است، راویت داستان را دائما بین اول شخص و سوم شخص تغییر می دهد. طبل زدن شیوه ای است که او را قادر می سازد تا خود را از خانواده و اتفاقات پیرامونش جدا سازد. آشفتگی داستان و واقعیت زندگی اسکار به قدری است که او ترجیح می دهد از آن فرار کند. زمانی که گراس جوان، نوشتن داستان های درخشان خود در پاریس را شروع کرد، معماری بود که به مجسمه سازی، هنرهای تصویری و شعر روی آورده بود و قصد داشت جنبه های مختلف تاریخ آلمان را مورد واکاوی قرار دهد. رمان طبل حلبی، تاریخ، ترس، طنز و هجو را با تصویرسازی و تخیلاتی پویا و نامتعارف در هم می آمیزد. گراس از نظر سبک نگارش، در مقایسه با روایت های ایستای نویسندگانی چون توماس مان، که دو سال پس از به دنیا آمدن او، موفق به کسب جایزه ی نوبل گشت، بسیار متفاوت عمل می کند. اگر قرار باشد بهترین رمان قرن بیستم مشخص شود، با احترام کامل به کتاب اولیس اثر جیمز جویس و آثار بزرگ دیگر، رمان طبل حلبی یکی از نامزد های اصلی این رقابت خواهد بود.
0000000000000000000000
گونتر ویلهلم گراس نویسنده، مجسمهساز و نقاش آلمانی است. او که عضو برجسته گروه نویسندگان 47 است، در سال 1999 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. میتوان گفت طبل حلبی، مشهورترین نمونه سبک رئالیسم جادوئی در اروپا به شمار میآید. این کتاب در 1959 به چاپ رسید و نخستین بخش از «سه گانه دانتسیگ» محسوب میشد که کمی بعد با موش و گربه (1961) و سالهای سگی (1963) تکمیل شد.شخصیت اصلی این کتاب پسری است به نام اسکار که وقتی به دنیا میآید، مادرش به او قول میدهد در سه سالگی برای او طبلی حلبی بخرد.
اسکار از همان زمان تصمیم میگیرد سریع سه ساله شود، طبل حلبی خود را هدیه بگیرد و بعد از آن رشد خود را متوقف کند! داستان از زبان اسکار 123 سانتیمتری در سن سی سالگی و بر روی تخت آسایشگاه روانی روایت میشود. اسکار دچار اختلال رشد است، اطرافیانش او را کودک میانگارند؛ در حالی که او همه چیز را درک میکند و از تواناییهای خاص خودش برای تفریح یا تغییر شرایط استفاده میکند. تا اینکه در خلال جنگ آلمان.......میتوانید تصور کنید که سواد آموختن و در عین حال نقش نادان را بازی کردن کار آسانی نیست. این کار برای من از فریبکاری دیگرم، که سالها نقش طفلی ناتوان را بازی میکردم، مشکلتر بود....
اذعان می کنم:
من در یک آسایشگاه بازتوانی و شفابخشی نگاهداری می شوم، پرستارم مراقب من است، به ندرت مر از نظر دور می دارد؛ روی در اتاقم سوراخی برای نگریستن تعبیه شده است، چشمان پرستارم از آن چشمهای قهوه ایست که نمی تواند درون من چشم آبی را بنگرد....شخصیت
اصلی این رمان پسری است که تصمیم میگیرد از سن سه سالگی بزرگتر نشود. بنابراین در همان قد و قوارهٔ کودکی باقی میماند. اما از نظر فکری رشد میکند. افراد دور و بر این پسر او را کودک میانگارند. در حالی که او همه چیز را می بیند و درک میکند و هر جا که بتواند
از تواناییهای خاص خودش برای تفریح یا تغییر شرایط استفاده میکند.
در این رمان وقایعی مربوط به دوران هیتلر آمده است که این کودک نیز شاهد آنها است و نقشی در آنها ایفا میکند. شرایط این کودک که به صورتی ناقصالخلقه باعث آزار دیگران میشود یا با استفاده از احساسات دیگران از آنها سوءاستفاده مینماید، به نوعی نشانگر شرایط زمانی جامعهٔ آن دوران آلمان است.