خاطرات زن مطلقه

هر زنی روزی با خودش تنها میماند
در سکوتی که میان داوری دیگران و صدای درونش میپیچد.
این کتاب روایت همان لحظه است لحظهای که یک زن تصمیم میگیرد از نو متولد شود..
هیفاء بیطار، نویسنده و پزشک سوری که طبابت را رها کرد تا زخمهای روح انسان را درمان کند، با نگاهی جسورانه و انسانی از درد زن بودن میگوید؛ از جامعهای که عشق را گناه و استقلال را خطا میداند. او نه قربانی است و نه قهرمان؛ فقط انسانی است که در آینهی شکست، معنای آزادی را میبیند.

در میان همهی این زخمها، جرقهای از رهایی هست جایی که زن میفهمد تنها راه نجات، شناختن خویش است.
«خاطرات زن مطلقه» فقط دربارهی جدایی نیست؛ دربارهی بیداری زنی است که تصمیم میگیرد خودش را از نو بسازد، حتی اگر تمام جهان در برابرش بایستد.
روایتی صادق، پر از حس، و آنقدر واقعی که انگار از دل خودت بیرون آمده باشد.

اگر روزی احساس کردی صدایت در میان داوری دیگران گم شده، ورق بزنش؛ شاید در لابهلای سطرها کسی درست مثل تو، آرام بگوید: «من هنوز زندهام.»