سرهنگ شابر اثر بالزاک

#سرهنگ_شابر 
#اونوره_دوبالزاک 
برگردان_به_فارسی: #عبدالله_توکل 

جلد_شومیز 
قطع_رقعی 
تعداد_صفحات 96
سال_انتشار_اول 1327
#انتشارات_شرکت_مطبوعاتی_سپهر ( #انتشارات_سپهر )


.در داستان سرهنگ شابر می خوانیم :«- آهای! باز هم سر و کله آن «کهنه لباس» ما پیدا شد!
این ندا از دهان وکیل شاگردی درمی آمد که به صنف آنان که در دفترهای وکالت «پادو» خوانده می شوند تعلق داشت و در آن هنگام قطعه نانی را با اشتهای بسیار گاز می زد: اندکی از مغز نان را درآورد، گلوله کرد و به تمسخر از دریچه هواخوری پنجره ای که تکیه به آن داده بود، به بیرون پرتاب کرد.
گلوله که خوب به سوی نشانه رها شده بود، پس از اصابت به کلاه ناشناسی که از حیاط خانه ای در خیابان «ویوین» - محل اقامت «متر درویل» وکیل دادگستری - می گذشت تا ارتفاع پنجره کمانه کرد.
«منشی اول» عمل جمع صورت هزینه ای را گسست و گفت: 
- آهای! سیمونن برای مردم خل بازی درنیاورید، وگرنه از اینجا بیرون تان می اندازم... هرچه بینوا باشد، انسان است، خاک بر سر...