عصر دیروز
عصر
عصر
عصر
عصر
عصر

عصر دیروز

نو

شماره کالا: 33094555

45٬000 تومان

10 عدد از این کالا موجود است

مشخصات کالا

توضیحات بیشتر

« به نام یگانه هنرمند »

آدمهای بازی :

 

1.     گیل گمش

2.     انکیدو

3.     کاهن

4.     نین سون

5.     نیس موکو

6.     کی ری لو

7.     شم خت

8.     مرد

9.     زن

10.                     سی دوری سابیتو ( که می تواند همان زن باشد،با صورتک )

11.                     اوتناپیش تیم ( که می تواند همان نیس موکو باشد، با صورتک )

12.                     اورشه نبی ( که می تواند همان مرد باشد، با صورتک )

   صحنه :

« فضایی نه خالی و نه پر؛ اما تا حد    امکان تخت ...

فراز و نشیب هایی با اختلاف کم   غیر از    گوشه های عمق - ؛

بی سایه؛ بی ژرفا؛ بی لمسی از حجم و ضخامت ... سطوحی به هم پیوسته و صاف ...

مکان این سطوح و فراز و نشیب ها و نوع پیوستگی شان را می توان تغییر داد و منظری دیگر آفرید.

صحنه بدون بازی سازانش، به منظری از نقاشی های بدوی و اولیه می ماند :

دوبعدی، تخت و بی حجم !

جابجایی و تغییر سطوح صحنه و خلق ترکیب و منظری جدید، این جلوه مهم بصری را بر هم نخواهد زد.

این حضور جانمند حاضران صحنه است که در نظرگاه ما، حجم و بافت و سایه و تاریک- روشن و ژرفنا خواهد ساخت !

آن ها نور خواهند داشت و لباس و سایه و حجم.

آن ها "حضور" خواهند داشت ... »

    بیش از این درباره منظر کار نمی توان گفت !

مرز اوروک بیرون حصارها بر بلندی در آستانه غروب جغدی می خواند؛ اما درمیان هجوم غریو طبل های پاسداران شهر، گم است.

وحشت و حیرت سایه اش را بر این خالی بی سایه تحمیل کرده است.

بر بلندای صحنه مردی میانسال با فرزند تازه جوانش ظاهر می شود.

نیس موکو اینک اوروک ؛ شهری که حصار دارد. خسته راه پر سنگ مباش پسر، که این پایان حزن است. آن چه می خواهی، خواهی یافت ! 

کی ری لو ( سرخوشانه زمزمه می کند. ) اوروک ! ( بلند ) او مرا می پذیرد ؛ نه؟

نیس موکو گیل گمش هر جوان آرزومندی را می پذیرد ! آه گیل گمش، خداوندگار کولاب درود بسیار بر تو باد ! درود بسیار بر خرد و دانش و زیبایی و آوازه تو باد !

کی ری لو چرا بر طبل ها می کوبند پدر؟ هراسی در آهنگش دلت را نمی لرزاند؟

نیس موکو هراس؟! شاید از رسومشان است؟

کی ری لو ( متعجب ) ترسانیدن میهمان؟!

نیس موکو ( با خنده ) و چه میهمانی هم ! مردی تنگدست و پسری بلند پرواز ! ( تکخند )

         در برابر جلال بی عیب پادشاه اوروک به چشم نمی آید.

کی ری لو ( دستپاچه ) پدر ! این طبل ها مرا می ترسانند. شوم و ناهنجارند. گیل گمش مرا نخواهد پذیرفت.

نیس موکو ( برافروخته می شود. ) یاوه می بافی. آهنگ طبل، رنگ رخانت چنین می پراند و تو در اندیشه پیوستن به نخجیر بازان دلیر گیل گمشی ! هر چه زودتر عزم بازگشت کنیم، آبرو به انبان خویش نگاه داشته ایم.   

کی ری لو نه !

نیس موکو بمانیم تا به باد دهی؟!

کی ری لو نخواهم داد !

نیس موکو پس ابله نباش ! این طبل ها هر چه اند، برای ما نیستند. ( آرام تر ) حال بنگر !


 . . . . 

loader