

کتاب مرگ آرتمیو کروز ترجمه مهدی سحابی
مجازی | فرمت فایل: PDF
68٬000 تومان
مشخصات کالا
ژانر | ادبیات کلاسیک |
ملیت رمان | اروپایی و استرالیایی |
نوع چاپ کتاب | چاپ اصل |
توضیحات بیشتر
کتاب دربارهی پیرمرد ثروتمندی به نام آرتمیو کروز است که در روزهای آخر عمرش و زمانی که در تخت خواب خود نفسهای پایانیاش را میکشد، به مرور زندگی خود میپردازد و به دستآوردهای خود در این دنیای پوچ مینگرد. آرتمیو کروز، این پیرمرد در حال مرگ، در زمان انقلاب سروان
بوده و برای آرمانهای انقلاب و رسیدن به هدف انقلاب بسیار تلاش کرده است. این اثر تکتک لحظههای زندگی او را به تصویر میکشد.
«مرگ آرتمیو کروز» یکی از بهترین نمونه های جریان سیال ذهن در ادبیات آمریکای لاتین است. بخش اعظم رمان متشکل از گفتار درونی و ذهنی و شرح حال راوی است. ذهن او مدام در رفت و برگشت است و وقایع مربوط به دوران انقلابی گری و چگونگی فاصله گرفتن او را از آرمان هایش به
تصویر می کشد. بخش هایی از رمان به نقد تفکرات کلیسایی می پردازد که جست وجوی حق و عدالت را نوعی ناشکری می داند و می گوید نسبت به آنچه وجود دارد باید راضی بود چراکه زندگی کوتاه است و نباید دنبال افکار بلندپروازانه رفت. کارلوس فوئنتس در این رمان ضمن نقد شرایط
پس از انقلاب مکزیک ، تفکرات محافظه کارانه کلیسایی را نیز نقد می کند.
در قسمتی از کتاب می خوانیم:
«چرا طرف «ویلا» را نمیگیری؟
طرف یک رئیس دیگر را بگیرم که چه بشود؟ که ببینم تا چه مدت دوام میآورد و بعد به سراغ یکی دیگر بروم تا این که بالاخره باز به زندان بیفتم و منتظر دستور اعدامم باشم؟»
«ای بابا! گفتم که، ما به هر حال شکست خوردهایم. من با شما روراستم. لشکر ما تار و مار شده. تبدیل به دستههای پراکندهای شده که در کوهستانها سرگردانند و روز به روز از تعدادشان کم میشود، چون خیلی از نفرات به دهکدهها و مزرعههای خودشان برمیگردند. دیگر خسته شدهایم.
چندین سال است که داریم مبارزه میکنیم.»
«من، بیدار میشوم. تماس این جسم سرد با اندامم بیدارم میکند. نمیدانستم که آدم گاهی بیاختیار ادرار میکند. چشمانم را بسته نگه میدارم. نزدیکترین صداها را هم نمیشنوم. اگر چشمانم را باز کنم میتوانم بشنوم؟ اما پلکهایم سنگین و انگار از سرب است، گویی لایهای از مس روی
زبانم نشسته، در گوشهایم انگار چکش میکوبند. هوایی که فرو میبرم آکنده از نوعی نوعی نقرهی زنگزده است.»