





PDF کتاب ماورای طبیعی شدن از دکتر دیسپنزا 608صفحه
مجازی | فرمت فایل: PDF
30٬000 تومان
مشخصات کالا
ژانر | روانشناسی انگیزشی و موفقیت |
سال چاپ | 1390-1399 ش -2020-2011 م |
نوع چاپ کتاب | چاپ اصل |
توضیحات بیشتر
معرفی کتاب ماورای طبیعی شدن جو دیسپنزا
در پیشگفتار کتاب ماورای طبیعی شدن می خوانیم:
بسیار پیش آمده است که در طول تاریخ بشر افراد عادی تجربه هایی را از سر گذرانده اند که آنها را به ورای محدوده ی آن چیزی رسانده است که ما ممکن می پنداریم. از عمر چند صد ساله ی لی چینگ یوئن رزمی کار که طی 256 سال عمرش از سال 1677 تا 1933 با 14 زن ازدواج کرد و بیش از 200 فرزند به دنیا آورد گرفته تا شفای خودبخودی بیماری های عدیده ای که انستیتوی علوم نوئتیک (IONS) از 3500 مرجع و در بیش از 800 ژورنال به 20 زبان مختلف جمع آوری کرده است. این شواهد به روشنی به ما نشان می دهند که ما آن چیزی نیستیم که در گذشته به ما گفته اند و حتی فراتر از آن چیزی هستیم که تصورش را می کرده ایم.
حال که پتانسیل گسترش یافته ی بشر کم کم مورد قبول عموم واقع می شود، پرسش اصلی از «چه چیزی در زندگی ما ممکن است؟» به «چگونه آن را انجام دهیم؟ و چگونه پتانسیل خارق العاده ی زندگی روزمره ی خود را بیدار کنیم؟» تغییر پیدا کرده است. پاسخ این پرسش پایه ی کتاب ماورای طبیعی شدن را شکل می دهد: ماوراء طبیعی شدن: چگونه افراد معمولی کارهای خارق العاده را انجام می دهند.
*** کتاب ماورای طبیعی شدن جو دیسپنزا خرید با تخفیف ***
دکتر جو دیسپنزا پزشک، دانشمند و عارف امروزی است. همچنین او ترکیب گر اطلاعات است و آرمانی دارد که از چارچوب های یک رشته ی علمی واحد فراتر می رود. جو با استفاده از حوزه های متنوع علمی مانند اپی ژنتیک، بیولوژی مولکولی نوروکاردیوگرافی و فیزیک کوانتومی مرزهای سنتی را که بین اندیشه ی علمی و تجربه ی بشری فاصله افکنده اند، در می نوردد و در را به روی پارادایم جدیدی از قدرت خودجوش باز می کند. راهی برای فکر کردن و زیستن بر اساس آن چیزی که حس می کنیم در زندگی مان امکان دارد و نیز بر اساس آن چیزی که به منزله ی واقعیت علمی قبول داریم. این جبهه برای هر قشری بشارت هایی دارد، از خانه دار گرفته تا دانشجو، از کارگر ماهر گرفته تا دانشمند و مهندس و متخصصین حوزه ی سلامت.
دلیل این گستردگی این است که کارهای جو دیسپنزا با مدل اثبات شده ای مطابقت دارد که اساتید قرنها با موفقیت از آن برای شاگردان خود بهره جسته اند. ایده ی این مدل ساده است: اگر به راستی قدرت بزرگتری را تجربه کنیم، این تجربه ما را می رهاند تا بتوانیم آن قدرت را در زندگی روزمره ی خود پذیرا باشیم. کتابی که در دست دارید، ماوراء طبیعی شدن، اولین کتاب در نوع خود است که می تواند این کار را برای شما انجام دهد: کتاب ماورای طبیعی شدن گام به گام ما را در مسیر دستیابی به بزرگترین بالقوگی های بدن، سلامتی، روابط و هدف زندگی پیش برده و به ما اجازه می دهد که این مسیر را خودمان طی کنیم.
ابتدا بر روی دیوارهای غاری در فلات تبت با چشمان خود مشاهده کردم که در گذشته اساتید یوگا از همین الگو برای رهانیدن شاگردان خود از بند باورهای محدود کننده استفاده می کرده اند. امروزه میراث این آموزه ها هنوز پابرجاست.
در بهار سال 1998 سفری گروهی به بلندی های غرب تبت تدارک دیدیم. گذرمان به غار دور افتاده ی شاعر، عارف و یوگاکار قرن یازدهم یوجتسون میلارپا افتاد که در زمان خود به نام میلارپا شناخته شده بود.
ابتدا زمانی با این یوگاکار افسانه ای آشنا شدم که در دهه ی 1980 شاگرد فرد معروفی بنام سیک بودم. سال ها زندگی راز آلود میلارپا را مطالعه کردم. اینکه او چگونه در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد، اما ترجیح داد که دارایی های دنیوی خود را ترک کند. شرایط دشوار و غم انگیزی در آن خانواده رخ داد و عزیزانش قربانی خشونت نظامی شدند. انتقام و رنج متعاقب آن باعث شد میلارپا به ارتفاعات هیمالیا پناه برد. جایی که در آن به پتانسیل خارق العاده ی خود در یوگا پی برد.
دوست داشتم به چشم خود مکانی را ببینم که میلارپا در آن قوانین فیزیک را زیر پا گذاشت تا به خود و شاگردانش نشان دهد که تنها باورهای ما هستند که ما را در زندگی محدود می کنند. نوزده روز از سفر، گذشته بود که فرصت این کار را به دست آوردم.
حال که به رطوبت تک رقمی و ارتفاعات بیش از 4000 متر بالاتر از سطح دریا عادت کرده بودم، توانستم دقیقا به همان جایی بروم که میلارپا 800 سال قبل در آنجا جلوی شاگردانش ایستاده بود. صورتم تنها چند سانتی متر با دیوار غار فاصله داشت. به رازهای نامعلومی خیره شده بودم که دانشمندان مدرن هرگز نتوانسته اند آنها را توجیه یا بازسازی کنند. درست در همین مکان بود که میلارپا ابتدا دست خود را روی صخره ای در راستای شانه اش قرار داد و سپس دستش را در دیوار فرو برد، گویی اصلا صخره ای وجود ندارد. در این حین صخره در زیر دستش نرم و شکل پذیر شد و برای دست او جا باز کرد. جای دست این استاد بزرگ تا به امروز باقی است و در طول قرون همچون منبع الهامی برای شاگردان وی عمل کرده است. وقتی نور چراغ قوه را بر سایر دیوارها و سقف غار انداختیم، متوجه شدیم که چندین جای دست دیگر هم وجود دارد و میلاریا بیش از یک بار این کار را انجام داده است.
دستم را باز کردم و درست در همان جایی که استاد بزرگ هشت قرن پیش دست خود را فرو برده بود، در جای دست میلارپا قرار دادم. دستم آن قدر خوب در آن جای گرفت که تمام تردیدهایم راجع به صحت و اصالت این جای دستها از بین رفت. این احساس همزمان مرا هم با کاستی هایم آشنا می کرد و هم ترغیبم می نمود. بلافاصله فکرم به سمت آن مرد رفت. دوست داشتم بدانم وقتی دست روی صخره گذاشت، برایش چه اتفاقی افتاد. چه فکری می کرد؟ مهم تر از آن، چه احساسی داشت؟ چگونه توانست این قانون فیزیک را زیر پا گذارد که می گوید دست و صخره نمی توانند همزمان یک مکان واحد را اشغال کنند؟
گویی راهنمای تبتی ما ذهنم را خوانده بود و قبل از اینکه سؤالم را بپرسم به آن پاسخ داد. «مطابق مراقبه ی گشی (استاد بزرگ)، او بخشی از صخره است و از آن جدا نیست. صخره نمی تواند او را در خود جای دهد. این غار از نظر گشی محدودیت و مانع نیست، بلکه مکانی است برای تجربه. او در این مکان آزاد است و می تواند حرکت کند، گویی اصلا صخره ای وجود ندارد.» حرف هایش کاملا منطقی بود. وقتی شاگردان میلارپا دیدند که استادشان کاری کرد که مطابق باورهای سنتی ممکن نبود، با همان معمایی روبه رو شدند که ما نیز امروزه وقتی می خواهیم خود را از شر باورهای محدود کننده برهانیم، با آن روبه رو می شویم.
وقتی دست در آن نشانه ای گذاشتم که استاد یوگا مدت ها قبل برای شاگردانش به یادگار گذاشته بود، از خودم پرسیدم: آیا امروزه ما نیز در بند همان باورهای محدود کننده ای هستیم که شاگردان میلارپا در آن روزگار تجربه می کردند؟ اگر چنین است، چطور می توانیم قدرتی را در خود بیدار کنیم که به ما کمک کند از باورهای محدود کننده ی خود گذر کنیم؟
من پی برده ام که وقتی چیزی در زندگی حقیقت داشته باشد، این حقیقت خود را به شیوه های مختلف نشان می دهد. به همین دلیل اصلا جای تعجب نیست که شواهد علمی موجود در اکتشافات جو دیسپنزا به همان نتیجه ای منجر می شود که میلارپا و عرفا در قرون مختلف به آن رسیده اند. علت اینکه جهان چنین است، بدنهای ما چنان اند و شرایط زندگی ما این گونه است، همه و همه به نفس آگاهی و تفکر ما در دنیا راجع به خودمان بر می گردد.
داستان میلاریا را ذکر کردم تا این اصل ظاهرا جهان شمول را نشان دهم.
کلید آموزه های استاد یوگا این است: وقتی چیزی را که زمانی ناممکن می پنداشتیم، خودمان تجربه کرده و یا در دیگری مشاهده می کنیم، از چنگ باورهایمان رها شده و می توانیم در زندگی خود بر این محدودیتها غلبه کنیم. به همین دلیل است که کتاب ماورای طبیعی شدن توانایی تغییر
زندگی شما را دارد. اگر بتوانید رویای آینده ی خود را به منزله ی واقعیت کنونی تان قبول کنید و این کار را طوری انجام دهید که بدن متقاعد شود این رویا همین حالا در حال وقوع است، پی خواهید برد که چگونه باید آن آبشارهای عاطفی و فرآیندهای فیزیولوژیکی را فعال کنید
که بازتاب واقعیت جدیدتان هستند. نورون های درون مغز شما، نورون های حسی درون قلب تان و وضعیت شیمیایی بدنتان همه با هم هماهنگ می شوند تا اندیشه ی جدیدتان را بازتاب دهند و امکان های کوانتومی زندگی طوری سامان می یابد که شرایط جدیدی را به جای شرایط نامطلوب گذشته
(که آنها را به منزله ی زمان حال پذیرفته اید) بنشاند. قدرت کتاب ماورای طبیعی شدن در همین است.
جو دیسپنزا با سبکی ساده، سلیس و قابل فهم، کشفیات تحول آفرین علم کوانتومی و آموزه های عمیق گذشته را که عرفا عمر خود را وقف تسلط بر آن می کردند، در یک کتاب گرد هم آورده است. او به ما نشان می دهد که چطور ماورای طبیعی شویم. (گرگ بریدن نویسنده ی کتاب های پرفروش
The Divine Matrix و Human by Design)
لطفا از PDF سایر کتابهای ما نیز بازدید فرمایید